من و من

یه وبلاگ همدم من...

من و من

یه وبلاگ همدم من...

خواب که صبح دیدم

سلااااام.از اونجایی که این خوابو برای کسی تعریف نکردم تو دلم موند.گفتم واسه شما تعریف کنم

عاغا من امروز صبح یه خواب جالب دیدم

خواب دیدم عاغا مجید(یه شخصیت محبوب و مشهور که به دلایلی نمیتونم اسمشو بگم)اومده بود خونمون.فقط من و اون خونه بودیم.منم خیلی محترم و با وقار رفتم کنارش نشستم.حالا حدس بزنید کجا نشسته بود،روی لباسشویی توی اشپزخونمون!!!منم پیشش نشستم.حالا فک کنید این لباسشویی ما اندازه یه میز بزرگ شده بود.این عاغا مجید حرکات عجیبی انجام میداد و منم با تعجب نگاش میکردم.نمیدونم چی شد یه دفه ازم پرسید فهیمه تو خواستگار داری؟منم یکم من من کردم و خودش گفت اره فک کنم یه نفر تو کارای فرهنگی خواستگارت بوده و اما وقتی کارای فرهنگی تموم شده رابطه ی شما هم کات.باگفتن این حرف لبخندی زد (فک کنید چه چیزای چرت و پرتی گفت)و دوباره همینطور باهم صحبت کردیم بعد یه سوال مشابه سوال قبلی پرسید و من بهش گفتم مامانم همه ی خواستگارامو رد میکنه و اروم تر گفتم اخه من هنوز کوچیکم.و عاغا مجید با تعجب نگاهم کرد و یه چیزی گفت که یادم نمیاد.حافظه ی منو حال میکنین؟؟؟من همون موقع میخواستم بهش بگم خوشحالم که شما هم مثه من توی کودکیتون شیطون نبودین و شما تنها آدم معروفی هستین که من دیدم که تو بچگی شیطون نبودین.بعد که داشت میرفت در اتاق من باز بود و بیش از اندازه به هم ریخته بود.توی خواب هرطور حساب کردم چشمش به وضعیت تواتاقم افتاده بود.همون موقع از خجالت آب شدم.

بعد داشت از پله ها پایین میرفت دوسه بار خدافظی کردم اما بار آخر سرشو برگردوند یه نگاه عاشقانه بهم کرد و یه لبخند ملیح زد و رفت.

بعد مامان و اینا با ماشین محسن اومدن خونه.یه بچه بغل محسن بود که بچه رو بغل کردم.

بقیه ی خوابم دیگه یادم نیس.هرچی بود چرت و پرت بود

نظرات 5 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 23:56 http://pll.blogsky.com

سلام مجدد
یعنی الان خواب دیده بودی عاقا مجید در مورد خواستگاران شما صحبت کرده بود یا ته خوابت دیدی که عاقا مجید از شما خواستگاری کرده بود شوخی میکنم خو
ناراحت نشو
چیزه خواب قشنگی بود , جدی میگم خوب بود خوابت
چند ت اسوال واسم پیش اومده
عاقا مجید کیه آیا ؟
محسن کیه آیا ؟
قضیه خواستگار واقعیت داشت یا نه حالا ؟

سلام.بله خواب دیدم عاغا مجید درمورد خواستگارای من صحبت کرده ولی ازم خواستگاری نکرد.محسن شوهر خواهرمه.اون خواستگاری که عاقا مجید درموردش گفت و از کارای فرهنگی حرف زد چرت هس و واقعی نیس.اما این درسته که مامانم خواستگارام رو رد میکنه.با عرض معذرت و به علت نرفتن آبروی عاغا مجید نمیتونم بگم ایشون کی هستن.یه شخصیت معروف و محبوب هستن.شاید یه روز بگم کیه

لیلی سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 03:20

آدرس وبلاگت رو نداشتم از جوابی که برای ایمیلم فرستاده بودی دوباره پیدا کردم. جوابت خوب بود. خوب شما میگی طنز ولی با گذشت زمان ادبیات رو تغییر می ده. من موافق روان نویسی هم ولی ساختار ادبیات رو بهتره حفظ کنیم. توی وبلاگم عامیانه نمی نویسم.. هرچند کلمات قلمبه سلمبه هم به کار نمی برم. این نظر منه. میتونید باهاش مخالف یا موافق باشین. وبلاگ عمومی هم ندارم. یک وبلاگ ارزشمند و کاملا خصوصی دارم . اگر روزی نوشته های عمومی داشتم. چشم لینک می دم. موفق باشید.

mahna سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 20:06 http://khodamvaman.blogsky.com

چه خوابی،...
ولی بغل کردن بچه خوبه

ههههههه.آره.وقتی بیدار شدم تاکلی وقت خنده ام گرفته بود.ان شاالله که خیره

لیلی یکشنبه 31 خرداد 1394 ساعت 14:24

چرا آقا رو می نویسی عاغا ؟؟؟
ادبیات فارسی رو دوست نداری ؟ تحریف خوبی نیست به نظر من. بهتره توی نگارش این اصطلاح های سطحی و سبک رو حذف کنیم

سلام. :-).چرا زبان فارسی رو دوست دارم و اتفاقا رشته ی انسانی هستم.ما توی یکی از درسامون باعنوان طنز نویسی یه نکته ای داشتیم که یکی از راههای طنزآمیزکردن نوشته غلط های املایی به عمد هس.منم به همین خاطر بکار بردم.چشم دیگه بکار نمی برم.یا علی

محیا شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 23:32

ههههههههههه.ایوووووول.خخخخ.همون عاغا مجیدی که من میشناسم دیگه؟؟
عاغا این عاشقت بوده.پرسیدن از این که خواستگار داری یا نه و اون نگاههای عاشقانه و اینا دیگه...
ایول خیلی باحال بود.خوبیش اینه هنو مجرده

بهله بهله همون عاغا مجید.
خوبیش اینه هنو مجرده؟؟؟خفه ات میکنم محیاااا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.