من و من

یه وبلاگ همدم من...

من و من

یه وبلاگ همدم من...

این روزا

سلااااام اول روز دختر رو به همه دخملای گل مثل خودم تبریک میگم


کوه که مجبور شدم برم.ساعت هشت و اینا بود داداشم منو با موتور رسوند کوه.توی راه دوست داداشم با زنش رو دیدیم.زن دوست داداشم رو تو عروسی ابجیم دیده بودم.زن دوست داداشم گفت خیلی شبیه داداشمم و شوهرش ینی دوست داداشم گفت نه شبیه اون یکی داداشمم که باهامون نیومده بود.

این دوست داداشم برای عروسی ابجیم دعوت بود و زنش رو توی باغ موقعی که میخواس کادو بده دیدمش.و کادو مبلغ قابل توجهی دادن که من خجالت کشیدم.اخه اندازه من که خواهر عروس بودم کادو داده بودن!!!

توی راه هم یکمی با داداشم تعریف کردم.رابطه ام با این داداشم ینی داداش ر خیلی کمه و طبق حرفای مشاورم باید رابطم رو بیشترش کتم.توی راه باداداشم یکمی تعریف کردیم و این باعث شد یکم رابطمون بهتر از قبل بشه.امشب هم باید بهش بگم منو ببره بیرون یکم با موتور بگردیم پوسیدم تو خونه ناسلامتی روز دختر هم هس.امروزعصرزنگیدم به ابجی ف گفتم روز دختره میای امشب بریم بیرون گفت اره با شوهرم ولی باید اول ازش سوال کنم.حدود یه ساعت بعدبهش اس دادم سرم درد میکنه نمیام.راست گفتم اخه کوه که بودیم شب سرد بود سرما خوردم و صبح که بلندشدم شدیدا گلوم میسوخت.

خونه یکی از همسایه هامون توی کوچه اونوری عروسیه و ازصبح تاحالا سازونقاره و اینا میزنن سرم ترکید.

بابا هم فردا صبح میرسه.راسی نازنین هم قراره فردا بیاد.چن روز پیش زنگ زدم به نازنین و گفتم اعصایم از دست مایده خرده و یکمی باهاش حرف زدم و اروم شدم.اونم گفت از بس توخونه هس افسردگی گرفته و اینا.کلی وقت باهم حرفیدم و خوشحالم که تو قضیه مایده به من حق داد.هنوز که هنوزه به مایده نزنگیدم از اون موقع تاحالا.پنج شنبه هم مدرسه کلاس رفتیم اقای ....کلی هوشحال شد که اومدم.خداروشکر معلمای مردمون خیلی سنگین و باوقارن و اینکه خوشحال شد به این دلیل بود که من از شاگردای فعالشم اما این جلسه خوب  نبودم ینی خیلی فعال نبودم و بهم گفت جلسه بعد باید فعالتر باشی .

راستی عکسای عروسی رو به رویا نشون دادم و پنج شنبه تو مدرسه کلا بارویا باهم بودیم و زهرا هم نیومده بود.اون عکس باحال رو هم به زهراخ نشون دادم و یاد خاطرات سرکلاسمون افتادیم و کلی خندیدم و زهراخ به بچه ها گفت دوباره امسال مثل پارسال میشینیم توکلاس.بعد گفت منو تو کنارهم باشیم و کلی بخندیم منم گفتم بع بع بع بع.کلی خندیدیم اخه بع بع بع بع مربوط به یکی از خاطراتمون سرکلاس جغرافی هس.خخخخخ.کلی حرفیدم دیگه همین من برم.فعلا خدافس

نظرات 3 + ارسال نظر
mahna جمعه 6 شهریور 1394 ساعت 13:23 http://khodamvaman.blogsky.com

روز توهم مبارک

مرسی عزیزم

پرستش سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 19:46

جدی بچه شیرازی ؟!
من پس بهت یکم نزدیکم
ماجرای جدید رو بخون اپم

خود شیراز که نه ولی استان فارسیم

پرستش یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 20:39 http://khoda15.blogsky.com/

اوه روزت مبارک دخترک جون...به به خوشبحالتون رفتین کوه...راستی فهیمه ابجی بچه کجای

ممنون همچنین.استان فارس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.