سلام.یه مشکلی که خیلی وقته وجود داره اینه که مامان خانوادش رو به ماها که بچه و شوهرشیم ترجیح میده.
از جون و دل برای مامان و خواهرا و برادراش کار میکنه اما برای ما اونطوری نیس.حسودی نمیکنم و بی انصاف هم نیستم مامانم خییییییلی به خانوادش توجه میکنه.مثلا هروقت میره بیرون حتما به حونه مادربزرگم سر میزنه.وقتی خاله هام زنگ میزنن میگن بیا بریم بیرون مامانم از جون و دل قبول میکنه حتی اگه ماها که بچه هاشیم دوست نداشته باشیم.
امروز خاله م زنگ زد گفت فهیمه اون لباسی رو که واسه عروسی ابجی ف پوشیده بود میده دست زهرا؟مامانم بدون اینکه از من بپرسه گفت اره چه اشکالی داره حتما.
من دلم میخواس حداقل مامان از من یه سوالی میکرد.
یه بار به مامانم گفتم زهرا همش مسخرم میکنه هم درس خوندنمو هم وقتی جدی جدی دارم باهاش صحبت میکنم و این چیزا مامانم گفت خب داره باهات شوخی میکنه.نباید بدت بیاد.بازم دفاع از اونا...
بعضی وقتها مادربزرگم خونه تنهاس و مامانم بدون اینکه ازم بپرسه منو میفرسته پیشش بمونم.مامان بزرگموخیلی دوس دارما اما خونشون وحشتناکه شبا پدرم در میاد تا خواب برم هم از وحشتناکیش هم از گرما.
خاله م هم حس میکنم خیلی من و درس خوندنمو مسخره میکنه.اون منو یه موجود خجالتی و بی سرزبون و بی دست و پا و ساده فرض میکنه ولی بالاخره یه روزی با رفتنم به همشون نشون میدم هیچ وقت اینطوری نبودم
سلام
فهیمه جون.. یه خواهشی ازت دارم
با جون و دلت واسه اثبات خودت تلاش کن.
چون یه روزی می رسه که میبینی دیگه خیلی دیره...
سلام عزیزم.آره درست میگی.باپیشرفتم خودم رو به همشون ثابت میکنم.مرسی که اومدی
سلام عزیزم قربون تو که دلت از منم پاک تره فدات بشم...خوبی اجی جونم
سلام.مرسی عزیزم
سلاااام گلم...نمیشه فکر نکنم فهیمه اخه نامردیه
سلام ابجی.اخه فقط خودتو اذیت میکنی.سعی کن فراموششون کنی و فکر کنی اصلا همچین کسی رو نمیشناسی
چی بگم؟؟؟؟؟؟
فقط میگم توکلت به خدا باشه و همه چی و بسپار به خودش...
سلام
میدوارم حل بشه همه چی..البته حتما میشه
سلام.ان شاالله
عزیزم به این چیزا فکر نکن بذار هر فکری میکنن بکنن همینا بعدا تو پوزشون میخوره حالا ببین کی گفتم بهت
آره.یه روز به همشون ثابت میکنم من کیم