من و من

یه وبلاگ همدم من...

من و من

یه وبلاگ همدم من...

آخرین وداع

توی آخرین وداع،وقتی دورم از همه،

چه صبورم ای خدا،دیگه وقت رفتنه

تورو میسپارم به خاک،تو رومیسپارم به عشق

برو با ستاره هات

امروز تشییع معلم تاریخمون بود.آخ همش خنده هاش یادم میاد تعریف کردناش جلسه آخری که باهاش داشتیم.هعییییی دنیای نامرد

امروز انقدر گریه کردم که دیگه برام انرژی نمونده بود.از ۱۲تا بچه های کلاس فقط ۶نفرمون بودیم.خیلی گریه کردم.زینب رو مامانش دلداری میداد.من کسی نبود که دلداریم بده.مثل الان که هیچکس کامنت نمیذاره.ولی خب عیبی  نداره دل من خیلی صبوره،صبوره

آخعییییییییی دلم برات تنگ میشه فرشته مهربون

برو با ستاره هات

ولی خب عیبی نداره دل من خیلی صبوره،صبوره

راستی،فردا تولدمه

ولی اصلا حسش نیس.امشبم عروسی یکی از اقوام دورمون هست.اما نمیخوام برم.

امروز عصر توی خوابم اندازه دو ثانیه معلم تاریخم رو دیدم.داشت لبخند میزد...

از دیشب تایه ساعت پیش خونه خواهرم بودم نت نداشتم.توقع داشتم وقتی میام کلی کامنت تسلیت ببینم.خخخخ.زهی خیال باطل

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی بهار سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 13:19

سلام عزیزم،تسلیت می گم ، ان شاءالله روحشون شاد و قرین رحمت الهی باشه

سلام.ممنون :-(
آمین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.