من و من

یه وبلاگ همدم من...

من و من

یه وبلاگ همدم من...

دوباره....

یکی دو هفته پیش نازنین اومد اینجا.شب باهم رفتیم کافی شاپ کلی خندیدیم مثل همیشه.کلی خوش گذشت.

الان دوباره هوس یه شادی کردم.

خیلی درد داره تنها باشی و مجبورباشی چشم به دنیای مجازیی بدوزی که افرادش واقعا درکنارت نیستن

درحال حاضر جز نازنین که ازم دوره هیچ دوست صمیمی و پایه ای ندارم.که پایه بودنش باعث بهتر شدن حالم بشه.

با رویا هنوز رودربایسی دارم.البته بیشتر اون داره شاید....

وقتی با رویا حرف میزنم و اگر یه موقع دردودل کنم با رویا احساس حقارت میکنم،نه بخاطر اینکه رویا بده یا رفتاراش بده نه اتفاقا دختر خیلی خوبی هم هس.اما احساس میکنم خیلی کوچیکم.شاید به این دلیله که از بالا به همه چیز نگاه میکنه.درحالیکه نازنین از دید خودم همه چی رو میبینه و کاملا درکم میکنه

بانازنین چیزای مشترک زیادی داریم...خونواده پرجمعیت،جزء بچه های اخر بودن...خواهرای بزرگتر داشتن...مشکل با شوهر خواهر....که اینا تازه یه بخشیشه.

فقط یه مشکل وجود داره.نازنین از وقتی از اینجا رفت دیگه نماز نمیخونه...که این بخاطر اینه که دچار دوگانگی ارزشی شده.نمیدونم چیکار کنم.بنظرتون چیکار کنم؟؟؟؟

نظرات 2 + ارسال نظر
mahna چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 13:44 http://khodamvaman.blogsky.com

سلام
ان شاالله همیشه شاد باشی و بخندی.
عزیزم. سعی کن زیاد بهش فک نکنی که اذیت شی

سلام ابجی جان.ممنون گلم همچنین.
...

شاد دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 14:19 http://nimeye2vom.blogsky.com

چ خوبه ک دوست ب این خوبی داری

آره ولی حیف که از هم دوریم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.