من و من

یه وبلاگ همدم من...

من و من

یه وبلاگ همدم من...

درس بخون خو

سلام.اغا یکی بیاد منو بچسبونه به درس.چیکار کنم خو؟خیر سرم کنکوریم.

کلی وقته پست نذاشتم.

امروز حالم خیییییلی بد بود در حد مرگ.داشتم می مردم.دیروز هم از سردرد داشتم تلف میشدم.اوضاعیه ها

امشب یکم از فیلم کیمیا رو دیدم.واقعا دلم برا پیمان سوخت.

فردا ازمون پیشرفت تحصیلی دارم.مواد ازمون رو خدا رو شکر خوندم.

یکی بیاد کمکم کنه.کممممممک .منی که کلی باانگیزه و تلاشگر بودم الان حس میکنم یهویی انگیزمو از دست دادم.حس میکنم یه چیزی کمه.یه چیزی نیست.نمیدونم چیه.

درمورد ابرو از رویا پرسیدم اونم نظرش مثل ز بود.اما من مخالفم نمیدونم بخاطر سخنرانی راعفی پور و تعصبی که رو خودش و حرفاش دارم هس یا بخاطر عرف یا حجب و حیای خودم.اگر این کارروبکنم حس میکنم به یکی خیانت کردم نمیدونم.مثل حسی که تو ارایشگاه موقع عروسی ف داشتم.

دلم میخواد بخاطر خیلی چیزا تو یه کشور خارجی مسلمون بورسیه بشم.بدم میاد از بعضی از بی فرهنگی ها و غربزدگی های ایران.به شدت احساس تنهایی میکنم.

امروز دم در مدرسه منتظر سرویس بودم مایده اومد بعد داشتیم باهم حرف میزدم ازم پرسید خوش میگذره؟گفتم امسال رو میگی گفت اره گفتم نه اصلا به درک.گفت چرا گفتم بچه های کلاسمون بعضیاشون مزخرف شدن.

بعدسرویسم اومدسریع خداحافظی کردم و رفتم.

درواقع بخاطر تنهاییم توی کلاس هم هس.با ز که اصلا جور نیسم.ر هم نقش یه بزرگتر و مشاوررو برام ایفا میکنه و حالت دوست رو نداره.بابقیه هم که صمیمی نیسم.همیشه موقع حرف زدنای بچه ها ف روشو به طرف الف و ر برمیگردونه و بااونا میحرفه.کنار ز هم که بودم همینطور بود.هنوز حال جسمیم بده.

راستی تصمیم گرفتم دیگه فیلم کیمیا نگاه نکنم چون خیلی وقتمو میگیره.نفر اول کنکور انسانی امسال گفته بوده روزی۱۲ساعت درس میخونده.

حس بدی دارم.شاید بخاطر....

اینم یه شعر برای رفیقی که نمیدونم کیه خخخخ

رفیق من سنگ صبور غمها    به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیشکی نمفهمه چه حالی دارم    چه دنیای رو به زوالی دارم


گل نازم دلم تنگه نذاشتن پیش هم باشیم

باید هردو جداازهم اسیر درد و غم باشیم

دلم تنگه واسه چشمات    دلم تنگه گل نازم منم مثل تو دلگیرم  میدونم عاقبت یک شب از این دل تنگی میمیرم

دلم تنگه گل نازم نگی از تو جدا بودم....

رفیقم کجایی دقیقا کجایی کجایی تو بی من تو بی من کجایی


خیلی وقته تک و تنهام توی باغی از ترانه   منتظر واسه یه خوبی  یه رفیق بی بهانه   توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم میون این همه خوبی این منم که بی نصیبم 

روزگاری زیر بارون روزگاری بی قرارم به غیراز یه ذره خوبی دیگه خواسته ای ندارم تو کنار من بشینی غم و درد چشمامو ببینی بیای از تو باغ قصه ام یه شکوفه ای بچینی

...

راستی داره بارون میاد

آهای بارون پاییزی کی گفته تو غم انگیزی تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه میریزی.

راستی امروز به نازنین زنگیدم حدود چهل دقیقه باهم حرف زدیم.

کمممممممک.خیلی احساس تنهایی میکنم

قبلنا یه پسری وبم رو میخوند و به تک تک موضوعاتی که نوشته بودم توجه میکرد و دربارش کامنت میگذاشت.

الان آیا دختری نیست که اینطوری باشه و همه ی حرفام رو بخونه؟؟؟؟؟؟

راستی این وب خیلی خوبه.خیلی راحت میتونم حرفام رو توش بنویسم .از دوستای گرامی هم ممنونم که بااحساس و باجنبه ان و منو درک میکنن.مرررسی واقعا.

خدافظ فعلا

نظرات 3 + ارسال نظر
mahna پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 12:29 http://khodamvaman.blogsky.com

سلام فهیمه جونم! امیدوارم که خوب باشی و خالی از حسای ناامید کننده!
این که یکم ناامید شدی طبیعیه، همه همینطور میشن. من اینقد ناامید شده بودم که می گفتم هرچی بخونم حتی آزاد بدون کنکورم قبول نمیشم. ولی الان به فکر اونروزام فقط می خندمک. نگران نباش. تلاشتو بکن تا جایی که می تونی. که بعد شرمنده خودت نشی، نگی کم گذاشتم.

parastesh یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 23:28

خداروشکر بد نییستم تو خوب باشی من عالیم

parastesh یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 23:01 http://khoda15.blogsky.com/

سلام ابجی خوبی عزیز دلم

سلام ابجی جون.مرسی عزیزم.تو چطوری؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.