من و من

یه وبلاگ همدم من...

من و من

یه وبلاگ همدم من...

24.

دین دین دین   اکنون ساعت ۱:۳۰ بامداد می باشد

من اینجا...توی خوابگاه...دارم از غصه می میرم.

من...اینجا...توخوابگاه...خیلی موجود عجیب الخلقه ای بنظر میام...بخاطر بیماریهام...اعتقاداتم...اصلا بخاطر وجودم تو این دنیا...حقم نیس این همه محاکمه و مسخره شم...بخاطر...

حالم خیلی بده...خیلی ناراحتم

چشامو...می بندم میخوام هرچی غصه اس بمیره،که تو خواب...یکی از تنم روحمو پس بگیره...

شکوه و شکایت به...مشاور محترمم:

نمی بخشمت.شاید به این دلیل که اگرمخالف هدفم نبودی من میتونستم دیگه عجیب الخلقه نباشم.میتونستم با کلی انسان انسان زندگی کنم.میتونستم با خیال راحت بدون اینکه بهم نگاه بد بشه زندگی کنم.

ولی،سوخت،سوخت.تمام هدف و آینده ام سوخت.

فقط بخاطرخوداحمقم که...

نظرات 2 + ارسال نظر
بانوی بهار پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 21:30 http://khaterateman95.blogsky.com

خیلی کلی بود این پستت!!!
دانشجو شدنت مبارک عزیزم*.*
***
محیط دانشگاه بخواد باعث غمگین شدنت بشه اصلا خوب نیست کاش از همین اول کار یکاری کنی:(

سلام ابجی جونم.ممنون گلم...
نمیدونم والا.باید هرموقع ناراحت شدم بهشون بگم...

آیدا پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 12:12

سلام عزیزم. چی شده؟
متنفرم از اونایی که به اعتقادات مخالف خودشون احترام نمی ذارن. کلا خوابگاه و دانشگاه یه محیط هایی متفاوت از مدرسه هستن. کم کم باهاشون آشنا میشی و می تونی با آدم های متفاوت از هم تعامل داشته باشی.

سلام گلم.ادمای بی شعور همه جا پیدا میشن متاسفانه...
درسته.
ان شاالله که بتونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.